ماه مبارک رمضان، ماه میهمانی خدا بر شما خوبان مبارک باد.
1. ارزش سوره قدر
روایت است که هیچ مؤمنِ روزهدار، سوره «اِناّ اَنْزَلْناهُ» را در سحرها و موقع افطار نمىخواند، مگر این که ما بین افطار و سحر، مانند کسى است که در راه خدا به خون خودش غلطیده باشد.(1)
2. بوی خوش دهان روزه دار(2)
از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:
«اوحی الله تبارک و تعالی الی موسی(ع): ما یمنعک من مناجاتی؟ قال: یا ربّ اُجلّک عن المناجات فم الصائم فأوحی الله عزّوجلّ إلیه یا موسی لَخَلوف فم الصائم أطیب عندی من ریح المسک»(3)
خداوند به حضرت موسی وحی فرستاد، که چرا با من مناجات نمیکنی؟ عرض کرد: خدایا روزهدارم و در حال روزه، دهان خیلی معطر نیست. خداوند فرمود: ای موسی! بوی دهان روزه دار پیش من از مشک خوشبوتر است.
انسان مگر نمی خواهد در آن عالم مُطیّب و معطّر باشد، آنجا که دیگر سخن از آهو و نافه آهو نیست که عطری داشته باشد. آنجا روزه است که انسان را معطّر می کند. باطن روزه به صورت عطر ظهور می کند، آن هم در سطح بدن و اما مافوق آن را خدای سبحان می داند که چیست.
از امام صادق(ع) نقل شده که، اگر کسی در روز گرمی روزه بگیرد و تشنه شود، خدای سبحان هزار فرشته را موکّل می کند تا چهره او را مسح کنند و تا هنگام افطار به او بشارت دهند و هنگام افطار خداوند(عزوجل) می فرماید: «ما أطیب ریحُک و روحک! یا ملائکتی أشهِدوا أنّی غفرت له»(4) عجب معطری و چه بوی خوبی داری! فرشتگان من شاهد باشید که من او را آمرزیدم.
باطن روزه انسان را به آنجا می رساند که مخاطب خدا قرار می گیرد، اگر تا کنون می گفت «یا الله» از آن به بعد، خداوند می فرماید: «یا عبدی». اگر خداوند سبحان چیزی را به عظمت بستاید، دیگر نمی شود آن را به نافه آهو تشبیه کرد. «فانّ المسک بعضُ دم الغزال» مشک، که بعضی از خون غزال است، با عطری که خدای سبحان از آن تعریف می کند قابل قیاس نیست.
خودبینی مانع بهره بردن از قرآن
یکى از آداب مهمّه قرائت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادت بىشمار نایل کند، «تطبیق» است. آنچنان که در هر آیه از آیات شریفه که تفکر مىکند، مفاد آن را با حال خود منطبق کند، و نقصان خود را به واسطه آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد.
مثلاً، در قصه شریفه حضرت آدم(ع)، ببیند سبب مطرود شدن شیطان از بارگاه قدس با آن همه سجدهها و عبادتهاى طولانى چه بوده، خود را از آن تطهیر کند؛ زیرا مقام قرب الهى جاى پاکان است، با اوصاف و اخلاق شیطانى قدم در آن بارگاه قدس نتوان گذاشت.
از آیات شریفه استفاده مىشود که مبدأ سجده ننمودن ابلیس، خودبینى و عجب بوده که کوس (أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ)(5) زد، و این خود بینى اسباب خودخواهى و خود فروشى - که استکبار است - شد؛ و آن، اسباب خود رأیى - که استقلال و سرپیچى از فرمان است - شد، پس مطرود درگاه شد. آنچه سبب مطرودیّت درگاه قدس است در هر کسى باشد مطرود است؛ شیطان خصوصیتى ندارد، آنچه او را از درگاه قرب دور کرد ما را نگذارد که به آن درگاه راه یابیم.(6)
آرامش طوفانى
طلوع مىکند از آفتاب پنهانى
ز سمت مشرق جغرافیاى عریانى
دوباره پلک دلم مىپرد نشانه چیست؟
شنیدهام که مىآید کسى به مهمانى
کسى که سبزتر است از هزار بار بهار
کسى شگفت کسى، آن چنان که مىدانى
تو از حوالى اقلیم ناکجا آباد
بیا که مىرود این شهر رو به ویرانى
در انتظار تو تنها چراغ خانه ماست
که روشن است در این کوچههاى ظلمانى
کنار نام تو لنگر گرفت کشتى عشق
بیا که نام تو آرامشى است طوفانى
قیصر امینپور (برگرفته از ویژهنامه کوثر، شماره 74، ص 134)
پاورقی:
1) المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
2) برگرفته از کتاب حکمت عبادات، آیت الله جوادی آملی، صفحه 105-106.
3) روضة المتقین، ج 3، ص 229.
4) همان
5) من بهتر از اویم، مرا از آتش و او را از گل آفریدى. سوره اعراف (7): آیه 12.
مهاجم(ح چ)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ